ترنم معرفت

گام به گام تا رسیدن به معبود

ترنم معرفت

گام به گام تا رسیدن به معبود

ترنم معرفت

بسم الله الرحمن الرحیم
به گفته ی احادیث در آخر الزمان نگه داشتن دین سختتر از نگه داشتن آهن مذاب در دست است. هدف از ایجاد این وبلاگ تقویت باورهای دینی و اعتقادی و پاسخ به سوالات اعتقادی ، احکام و هرگونه سوالات دینی است. باشد که مورد رضایت حضرت ولی الله الاعظم روحی لتراب مقدمه فداه قرار گیرد و به اندازه ی ساعتی باعث تعجیل در امر فرجشان شود.
آمین.

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مطالعه» ثبت شده است

۰۷
مرداد

دیدید بچه هایی که یه کار اشتباهی می کنن،با دیدن یه بزرگ تر، با نگرانی یه گوشه می ایستن و می دونن چی کار کردن...

یه روزی نامه اعمالمون رو به دستمون می دن و می گن: اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَىٰ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا1

اگه هر روز اون صحنه رو برای خودمون مجسم کنیم، دیگه کمتر به طرف گناه می ریم.

برای پیدا کردن انگیزه، مطالعه کتاب های مفید خیلی خوبه.

 مثلا می تونیم، کتاب چهل حدیث امام خمینی رو بخونیم و سعی کنیم بعضی عادات بدمون رو ترک کنیم.

اگه از حالا تلاش کنیم، اون روز مثل شاگرد زرنگ ها با خیال راحت نامه اعمال رو می گیریم.

منبع:

1.     سوره اسرا، آیه 14: تو خود کتاب اعمالت را بخوان (و بنگر تا در دنیا چه کرده‌ای) که تو خود تنها برای رسیدگی به حساب خویش کافی هستی.


۲۹
تیر


در این که اختیار داریم و همه کارها رو با اختیار خودمون انجام می دیم شکی نیست. اما قرار نیست چون اختیار داریم، هر کاری انجام بدیم.

اگه بهمون یه لیوان شربت بدن و بگن مقداری سمّ داره، آیا حاضریم چون خوشمزه ست، بخوریم؟

گناه هم مثل همون سمّ توی شربت هست. شاید ظاهر دل فریبی داشته باشه؛ اما باطن کشنده و خطرناکی داره.

اگه می خواهیم سالم باشیم، باید بتونیم راه درست و غلط رو از هم تشخیص بدیم. برای این تشخیص باید مطالعه کنیم. دنبالش بریم1، نه اینکه فقط منتظر باشیم تا راه درست، خود به خود بهمون برسه.

 مطمئنا اگه واقعا دنبال حقیقت باشیم، راه را به ما نشان خواهد داد2.

منابع:

  1. سوره نجم، آیه 39: وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ:  و این‌که براى انسان جز آنچه تلاش کرده، (بهره دیگرى) نیست.

  2. سوره عنکبوت، آیه 69: وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا: و آنان که در (راه) ما (به جان و مال) جهد و کوشش کردند محققا آنها را به راه‌های (معرفت و لطف) خویش هدایت می‌کنیم.

 

 

 


۲۹
شهریور

بسم الله الرحمن الرحیم

همیشه مُحَرَم برامون حال و هوای خاصی داره، سعی می کنیم هر سال برامون با سال گذشته فرق داشته باشه. دوست داریم اثر بیشتری داشته باشه و انرژی بیشتری بهمون بده. با بهتر استفاده کردن از محرم ، اون سال برامون بیمه میشه.  

تو اتاق نشسته بودم و داشتم فکر می کردم چقدر خودمو برای محرم آماده کردم؟ 

یادم افتاد مدتیه که یه کتاب خریدم اما هنوز تو صف کتاب ها مونده و خونده نشده. به نظرم بهترین فرصت برای خوندن کتاب بود. 

کتاب نامیرا 

بیش از هر چیز اسم کتاب است که خواننده را مشغول می کند؛ ابتدا به ذهن می رسد «نامیرا» فقط اسمی هنری است که برای جلب مخاطب انتخاب شده و یا ناشر و نویسنده خواسته اند ابهام داستان را زیاد کنند. اما کتاب را که تا انتها بخوانی معلوم می شود «نامیرا» ریشه در مفهوم «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» دارد. مفهومی که می گوید پهنه ی سرزمین کربلا به اندازه ی کل زمین وسعت پیدا کرده و عاشورا همیشه نمیراست.
«نامیرا» داستانی شخصیت محور است؛ رمانی با خرده روایت هایی از تغییر روش، هدف، آرزو و عاقبت آدم ها. این روزگار است که آدم ها را در محک انتخاب شدن و انتخاب کردن می گذارد و نویسنده ی نامیرا فقط تصویرساز صادق این رویدادهاست. نویسنده ی کتاب را به سبک رمان های کلاسیک با شروعی آرام آغاز می کند، تصویرسازی می کند، شخصیت ها را یک به یک وارد داستان می کند، آن ها را معرفی می کند و با داستان پیش می برد. «نامیرا» اسیر اختلاف روایت های تاریخی نشده و البته از عقبه ی تحقیقی درستی بهره برده است. 
این اثر درباره دختر و پسری جوانی است که بین سرداران بزرگ برای حمایت از امام حسین علیه السلام و یزید تردید دارند؛ در ادامه داستان، این دو جوان طی استدلال های مختلف به حقانیت امام حسین علیه السلام پی می برند.
نویسنده، رمان «نامیرا» را در قالب یک فیلمنامه پانزده قسمتی نوشت و برای نوشتن این داستان آثار تحلیلی که درباره امام حسین علیه السلام و قیام او نوشته شده و کتاب های مقاتل را مطالعه کرده است1.

دوستان اگه فرصت مطالعه دارید، این کتاب رو از دست ندید. داستان کربلا برای ما همیشه عبرت آموز هست. شاید خوندن این کتاب تلنگری برای ما و انتظارمون برای حضرت ولی عصر روحی فداه باشه. 

منبع:

1. برگرفته از سایت پاتوق کتاب فردا 

۲۴
بهمن


بسم الله الرحمن الرحیم

وقتی میخوایم یکی رو بهتر بشناسیم ، بهمون میگن برید از دوستان و نزدیکانش بپرسید؛ اونها بهتر می تونن همه چیز رو درباره اون شخص بهتون بگن.

اگه میخوایم ویژگی های بی نظیر سیده نساء العالمین رو بهتر بشناسیم، کسی بهتر از امیرالمومنین علی علیه السلام نمی تواند شخصیت او را به ما معرفی کند.

کتاب فاطمه علیها السلام از نگاه علی علیه السلام ترجمه و تکمیل شده کتاب فاطمه علیها السلام فی رأی علی علیه السلام است. در این کتاب که شامل 40 بخش است، تلاش شده با استفاده از آیات و روایات مطالبی در کنار سخنان حضرت بیاید، که فهم این سخنان رو راحت تر کند. این مطالب تحت عنوان نکته ها در هر فصل آمده است. این کتاب با قیمتی مناسب به فروش می رسد که خواندن اون رو به همه دوستان توصیه می کنم.

برای خرید اینترنتی کتاب کلیک کنید.


http://bookroom.ir/file/attach/201509/25222_600_800.jpg

۲۲
دی

بسم الله الرحمن الرحیم

می گفت: شبکه های ماهواره ای و وهابی دائما در حال شبهه افکنی هستند؛ طوریکه من هم گاهی به همه چیز شک می کنم، با خودم میگم اگه من نمی تونم پاسخی به این حرف ها بدم، شاید حق با اون ها باشه. در حالیکه میدونم دین من بر حقه، نه عقیده ی باطل اونها

گفتم: میدونی اشکال کار کجاست؟

گفت: نه کجاست؟

گفتم: مشکل اینه که اون ها برای بر حق نشون دادن باطلشون، به منابع ما و منابع خودشون تسلط دارن و میدونن که چطور حرف باطل خودشون رو حق جلوه بدن! اما ما که اینقدر ادعا داریم، حاضر نیستیم کمی مطالعات دینی خودمون رو بالاتر ببریم، درحالیکه این روزها ما باید برای پاسخ دادن به این حجم عظیم از شبهات ، کاملا آماده باشیم و اطلاعات علمی و مستدل و مستند خوبی داشته باشیم.

امام صادق علیه السلام می فرمایند:

هر کس براى خدا دانش بیاموزد و به آن عمل کند و به دیگران آموزش دهد، در ملکوت آسمانها به بزرگى یاد شود و گویند: براى خدا آموخت و براى خدا عمل کرد و براى خدا آموزش داد1.

اگه بتونیم هر روز یا هر شب مطالعه داشته باشیم به این نیت که به دینمون خدمت کنیم، ان شاالله خدا هم به وقتمون برکت میده و هم به حافظه مون و هم ان شاالله برکات دیگه ای هم نصیبمون خواهد شد.


http://media.rasanews.ir/Original/1395/04/27/IMG13000375.jpg

منبع:

1.الذریعه الی حافظ الشریعه(شرح اصول کافی) ج1،ص56: مَن تَعَلَّمَ العِلمَ و َعَمِلَ بِهِ و َعَلَّمَ لِلّهِ دُعِىَ فى مَلَکُوتِ السَّماواتِ عَظیما فَقیلَ: تَعَلَّمَ لِلّهِ و َعَمِلَ لِلّهِ و َعَلَّمَ لِلّهِ


۱۳
آذر

بسم الله الرحمن الرحیم

از نوجوانی، پدرم همیشه برامون کتاب می خرید. معمولا تو خونه همه در حال مطالعه بودن. برای همین به مطالعه کردن علاقمند شده بودم. اوائل فقط کتاب های داستانی می خوندم. البته پدرم همیشه به کتاب هایی که می خوندیم نظارت می کرد. در حقیقت خودش ما رو به سمت بهترین ها حرکت می داد بدون اینکه ما متوجه بشیم که حواسش هست.

یکی از کتاب هایی که همون موقع خوندم و هنوز که هنوزه خیلی قسمت هاش تو ذهنم هست، کتابی بود با موضوع اتفاقات دنیای بعد از مرگ. کتابی که بعد از خوندنش تا مدت ها و شاید تا سال ها حتی تصاویری که ذهنم ازش ساخته بود جلوی چشمم می اومد. بعضی کتاب ها واقعا در روح انسان رسوخ می کند. به نظر من این کتاب از اون دسته بود.

کتابی با نام سیاحت غرب


http://www.irannaz.com/ax1/7/1.jpg

اگر وقت مطالعه دارید و حال خوندن کتاب های سنگین مذهبی رو ندارید، پیشنهاد می کنم حتما کتاب سیاحت غرب رو مطالعه کنید. این کتاب طوری اتفاقات پس از مرگ رو برای انسان بازسازی می کنه که تا مدت ها مواظب اعمالتون خواهید بود. کاش چیزی به نام نسیان و غفلت وجود نداشت.

باهم چند سطری از کتاب رو می خوانیم:

جنازه را سرازیر گور نمودند و من در گور ایستاده تماشا می کردم. در آن حال مرا ترس و وحشت گرفته بود. بویژه هنگامی که دیدم در گور جانورهائی پیدا شدند و به جنازه حمله ور گردیدند. و آن مردی که در گور جنازه را خوابانید، معترض آن جانورها نشد، گویا آنها را نمی دید، و از گور بیرون شد.

از مردم دادرسی خواستم؛ کسی به دادم نرسید و مشغول خود بودند، گویا هنگامه میان گور را نمی دیدند. ناگهان اشخاص دیگری در گور پیدا شدند که آنها کمک نموده آن جانوران فرار نمودند. خواستم از آنها بپرسم که آنها کیانند؟ گفتند:

- ... انّ الحسنات یذهبن السیّئات...البته حسنات و نیکوکاریهای شما، سیئات و بدکاریهایتان را نابود می سازد.از خوف و وحشت گور و تنهائی نزدیک بود دلم بترکد. با حال غربت و وحشت فوق العاده و یأس از غیر خدا، در بالای سرجنازه نشستم.  کم کم دیدم قبر می لرزد و از دیوارها و سقف و لحد خاک می ریزد، و خصوصاً از پائین پای قبر که بسیار تلاطم دارد. کانه جانوری آنجا را می خواهد بشکافد و داخل قبر شود. بالأخره آنجا شکافته شد. دیدم دو نفر با رویهای موحش و هیکل مهیب، داخل قبر شدند. مثل دیوهای قوی هیکل، از دهان و دو سوراخ بینی هایشان دود و شعله آتش بیرون می رود و گرزهای آهنین که با آتش سرخ شده بود- که برقهای آتش از آنها جستن می کرد- در دست داشتند. و به صدای رعد آسا، که گویا زمین و آسمان را بلرزه آورده، از جنازه پرسش نمودند که:من ربّک؟  خدای تو کیست؟

و من از ترس و وحشت، نه دل  داشتم و نه زبان. و فکر کردم که جنازه بی روح جواب اینها را نخواهد داد و یقین است که با این گرزها خواهند زد که قبر پر از آتش شود. و با آن وحشت ما لا کلام، این آتش هم سربار خواهد شد. پس بهتر این است که من جواب بگویم. توجه نمودم بسوی حق، و چاره ساز بیچارگان، و کارساز درماندگان، و در دل متوسل شدم به علی ابن ابی طالب، چون او را بخوبی می شناسم، و دادرس درماندگان فهمیده بودم، و دوست داشتم او را و قدرت و توانائی او را در همه عوالم و منازل نافذ میدانستم. و این یکی از نعمتها و چاره سازیهای خداوند بود که در همچو موقع وحشت و خطرناکی که آدمی از هوش بیگانه می شود،

 ... و تری النّاس سکاری و ما هم بسکاری؛ و مردم را، از وحشت آن روز، بیخود و سست بنگری، در صورتیکه سست نیستند.

آن وسیله بزرگ را بیاد آدمی می آورد.

و به مجرد این خطور و الهام، قلبم قوت گرفت و زبانم باز شد. و چون سکوت من بطول انجامیده بود آن دو سائل به غیظ و شدت، دوباره سئوال نمودند که:

- خدا، و معبود تو کیست؟

به صورت و هیبتی که صد درجه از اولی سخت تر و شدیدتر بود. و از شدت غیظ صورتشان سیاه و از چشمهاشان برق آتش شعله می زند و گرزها بالا رفت و مهیّای زدن شدند. مثل اول نترسیدم و به صدای ضعیف جواب گفتم که:

- معبود من خدای یگانه بی همتاست. هوالله الذی لا إله الا هوعالم الغیب والشهادة هوالرحمن الرحیم. هوالله الذی لا إله الا هو الملک القدوس السلام المؤمن المهیمن العزیز الجبار المتکبر سبحان الله عما یشرکون.این آیه شریفه را، که در دنیا در تعقیب نماز صبح مداومت داشتم، محض اظهار فضل برای آنها خواندم که خیال نکنند بنی آدم فضلی و کمالی ندارند و چنانکه روز اول بر خلقت بنی آدم اعتراض نمودند که " غیر از فساد و خونریزی چیزی در آنها نیست". بالجمله، پس از تلاوت آیه شریفه، در جواب آنها، دیدم غضب آنها شکست و گرفتگی صورتشان فرو نشست. حتی یکی به دیگری گفت:

- معلوم می شود که این از علمای اسلام است؛ سزاوار است که بعد از این بطور نزاکت از او سؤال شود.

ولی آن دیگری گفت:

- چون مناط رفتار ما با این شخص جواب سؤال آخری - دیگری- است و آن هنوز معلوم نیست، ما باید به مأموریت خود عمل نموده وظائف خود را انجام دهیم و این هر که باشد، عناوین و اعتبارات در نظر ما اعتباری ندارد.

پس سؤال نمودند:

- من نبیّک؟ پیغمبر تو کیست؟

در این هنگام طپش قلب من کمتر و زبانم بازتر و صدایم کلفت تر گردیده بود. جواب دادم:

نبی و رسول الله الی الناس کافه محمد بن عبدالله خاتم النبیین و سیدالمرسلین(علیه السلام).

در این هنگام غیظ و غضبشان به کلی رفت و صورتشان روشن گردید و از من هم آن ترس و وحشت نیز رفت...



لینک دانلود رایگان کتاب سیاحت غرب.