۲۴
اسفند
بسم الله الرحمن الرحیم
غربت ز ماجرای پیمبر شروع شد
از آن اهانت دم آخر شروع شد
در پاسخ دوات و قلم نانجیب گفت:
(إنَّ الرَّجل لَیَهجُر) و دیگر شروع شد
وقتی که عمر حضرت خاتم تمام شد
تازه غریبی من و حیدر شروع شد
وقتی که بود، حرف ثواب و عِقاب بود
وقتی که رفت صحبت از زر شروع شد
تا بود، احترام و سلام و جلال بود
تا رفت آتش و لگد در شروع شد
تا سایه رسول به سر بود، خنده بود
او رفت و دوره ی نگه تر شروع شد
وقتی یهود زیر سقیفه ظهور کرد
نقشه برای کینه ی خیبر شروع شد
ابلیس در لباس مسلمان حلول کرد
تهمت زدن به نفس پیمبر شروع شد
..............................
وقتی علم ز دست علمدار شد جدا
صحبت برای بردن معجر شروع شد
حسین ایزدی