۰۴
ارديبهشت
بسم الله الرحمن الرحیم
عاقبت یاد تو و پیرهنت کشت مرا
همه دیدند برادر مِحنت کشت مرا
دست تقدیر نبوده است...تو من را کشتی
جسمِ عریانِ بدون کفنت کشت مرا
من همان روز به بالای بلندی مردم
دیدن نیزه و شمشیر و تنت کشت مرا
بعد تو آب خوش از حنجره ام رد نشده
تشنه بودی و همین لب زدنت کشت مرا
تا تو فریاد زدی أین حبیب؟ أین زهیر؟
حالت غربت بین سخنت کشت مرا
خواب شیرین شده بر خواهرت انگار حرام
فکر آن نیزه و کنج دهنت کشت مرا
این هم از معجزه توست اگر من هستم
آخر آن لحظه بر نی شدنت کشت مرا
حسین ایزدی