⁉️سوالات خواستگاری⁉️
برای روز خواستگاری آماده شده بود؛ لباسش رو انتخاب کرده و اتو زده بود. حتی گل فروشی و شیرینی فروشی رو هم از قبل در نظر گرفته بود. هنوز چیزی کم بود.
با خودش سوال ها رو مرور کرد:
اول درباره میزان پایندی به مسائل شرعی
بعد احترام به خانواده ها
هدف از ازدواج
معیار همسر خوب
زندگی خوب با چه چیزی درست میشه؟ پول؟ عشق؟ ایمان؟ محبت؟
بهترین دوست شما کیه؟ چرا اون رو بهترین می دونی؟ معیار و علتش؟
گرایشات سیاسی
اخلاقیات خاص خودش
علاقه به کار کردن و محیط کارش
قناعت یا ولخرجی
انتظاراتش از همسر آینده
بنظرش این سوالات راه رو برای ادامه دادن خواستگاری یا توقف در همین مرحله مشخص می کرد.
🕋کار باید از بالا درست بشه🕋
با خودش فکر کرده بود، من از هیچ قسمتی از آینده خودم خبر ندارم و نمیدونم خیر و صلاح من تو چی هست؛ اما این رو مطمئنم که هر اتفاقی، با اراده ی اولیاء الله می تونه تغییر کنه و بهترین اتفاق باشه؛ پس باید قبل از خواستگاری رفتن شروع کنم.
چند راه جلوی پاش بود:
می تونست به امامزاده ی شهر بره و توسلی به اون بنده ی صالح خدا داشته باشه ، یا اینکه به سمت گلزار شهدا بره و از شهدای گمنام بخواد براش پدری کنن، اما از همه بیشتر دوست داشت؛ شب قبل از خواستگاری به حضرت زهرا سلام الله علیها متوسل بشه و از ایشون کمک بخواد.
🍉ازدواج، هندوانه دربسته🍉
وقتی مادر خواستگاری رفتن رو شروع کرد؛ تصمیم گرفت، در کنار تحقیات و مشورت ها، کل زندگیش رو به خدا بسپاره و برای انتخاب بهترین، به دوستانِ خدا متوسل شد.
با خودش قرار گذاشت، هفت هفته، جمعه ها سوره ی یاسین بخونه و به حضرت زهرا سلام الله علیها هدیه کنه.
از یکی از اساتیدش شنیده بود، اگر 41 روز، روزی 100 صلوات به حضرت ام البنین صلوات هدیه کنه، اثرات جالبی می بینیه؛ پس صلوات ها رو هم شروع کرد.
همیشه شنیده بود، ازدواج مثل هندوانه در بسته است، می خواست با این توسل ها از خدا بهترین رو بگیره؛ می دونست اگه به خدا اعتماد کنه، هیچ جای نگرانی نیست.