🔍مقایسه ممنوع🔎
▪️محل کارش طوری بود که با دختران و زنان زیادی در ارتباط بود. برای چشم هایش حد و مرزی تعیین نکرده بود.
▫️ مدتی بعد از شروع زندگی مشترک، دائم همسرش را با زنان و دختران دیگر مقایسه می کرد. در حالیکه هیچ چیز جز ظاهر از آن زنان نمی دانست. گاهی فکر می کرد، از این ازدواج پشیمان است و این زن، زن رویاهایش نیست.
▪️بطور اتفاقی مجبور شد، چند ماهی به واحد دیگری منتقل شود. همین کم شدن ارتباط با زنانِ دیگر باعث شده بود؛ بطور کاملا محسوس مشکلاتش حل شود. دیگر تفکرات قبل را نسبت به همسرش نداشت.
🌱دل آرامی که داری دل در او بند
دگر چشم از همه عالم فرو بند🌱
💌نامه نگاری📬
تصمیم گرفته بود طوری رفتاری کند؛ که از دوران عقد چیزی جز خوبی و خوشحالی در خاطرشان نماند.
چند روزی بود به این موضوع فکر می کرد که چه حرکت جدیدی انجام دهد، تا هم تغییر مثبتی در روابط باشد، هم احساسات قلبی اش را با همسرش در میان بگذارد.
همینطور که مشغول مرتب کردن لوازمش بود، چشمش به پاکت نامه افتاد. سریع به نامه نگاری فکر کرد. بنظرش بهترین کار بود. شروع کرد به نوشتن نامه ای عاشقانه1.
حتی به این فکر کرد که اگر روزی از دست همسرم ناراحت شوم، می توانم به جای ابراز ناراحتی در نامه ها موضوع را به او بگویم. همسرش از ایده نامه خیلی خوشحال شد و استقبال کرد.
منبع:
1. جوانان و دوران نامزدی، علی اکبر مظاهری، ص 26
🔸نامزدی پرخرج🔸
دوست داشت، خاص ترین دختر فامیل باشد. همیشه از گران ترین و لوکس ترین لوازم استفاده می کرد.
حالا که جواب بله را به خواستگارش داده بود، به تنها چیزی که فکر می کرد چطور برگزار شدن مراسم نامزدی بود.
با استفاده از گران ترین تیم تشریفات شهر، مراسمی بسیار مجلل برپا کردند.
با یک سوم هزینه این مراسم می توانست جهیزیه ای ساده و آبرومندانه برای یک دختر فقیر فراهم کند1.
منبع:
1.بیانات رهبری در مراسم عقد 72/6/11 : برخی، اسراف میکنند. میریزند و میپاشند. در این روزگار که فقرایی در جامعه هستند، کسانی هستند که اولیات زندگی هم درست در اختیارشان نیست، این کارها اسراف است، زیادی است، بیخود است. هر کس بکند خلاف است.
🔻نمک زندگی🔺
مدت کمی از نامزدی می گذشت. از دست هم دلخور شده بودند و هر کدام حق را به خود می داد.
پسر به غرور مردانه اش فکر می کرد و این که اگر از الان کوتاه بیایم همیشه باید کوتاه بیایم. کمی با خودش کلنجار رفت؛ "اما سبک زندگی اسلامی چه... اگر قرار است، زندگی خدایی داشته باشم، این ناراحتی های بی دلیل، نباید زندگی مون رو دستخوش تغییر کنند. بالاخره من باید فرقی داشته باشم، با کسی که تقیدی به مذهب نداره1. از قدیم گفتن دعوا نمک زندگیه".
آماده شد، شاخه گلی خرید و برای آشتی به همسرش زنگ زد.
منبع:
1. مکارمالأخلاق: 1 / 446 / 1534 منتخب میزانالحکمة: 254: امام حسن علیه السلام درباره این که چرا باید به فرد با تقوا همسر داد؟ خطاب به مردی که با ایشان درباره ازدواج دختر خود مشورت کرد، فرمودند:" او را به مردی باتقوا شوهر ده؛ زیرا اگر دختر تو را دوست داشته باشد گرامیاش میدارد و اگر دوستش نداشته باشد به وی ستم نمیکند".
🔸زحمتی که اجری پیش خدا ندارد🔸
هرچه به عروسی نزدیک تر می شدند؛ مادر تلاش بیشتری برای فراهم کردن جهیزیه می کرد. با اینکه وضع مالی متوسطی داشتند، اما می خواست از هر وسیله ای گران ترین و لوکس ترین را بخرد؛ حتی به قیمت قرض کردن. هر چه دختر با مادرش صحبت می کرد، مادر مثل یک نوار ضبط شده حرف های قبلش را تکرار می کرد که نباید از دوستانش کم بیاورد.
اما دختر می گفت: این همه وسیله که از بعضیش حتی استفاده هم نمی کنم، جز زحمت جا به جایی، فایده ای ندارن. هم هزینه اضافی می کنیم، هم کارایی نخواهند داشت. چرا باید زحمتی بکشیم که اجری پیش خدا ندارد1 و حتی ممکنه توبیخ هم بشیم؟
منبع:
1.سخنان رهبری در خطبهی عقد 2/9/1378 : از اول، بعضیها همهی ریز و درشت و لازم و غیر لازم را برای دخترشان به عنوان جهیزیه فراهم میکنند که مبادا از دختر فلانی، مثلاً کمتر باشد. این کارها غلط است. اسباب زحمت شماست. آن هم زحمتی که هیچ اجری پیش خدا ندارد.
♦️جهیزیه سنگین♦️
طبق معمول هر ماه، دورهمی دوستانه برقرار بود. خیلی اتفاقی چند نفر همزمان در تدارکات عروسی بودند و بحث جهیزیه و مارک های معروف لوازم داغ بود. هر کسی سعی می کرد از بقیه پیشی بگیرد و برند بودن لوازم دخترش را به رخ بکشد.
نوبت که به مادر رسید، خیلی آرام گفت: من ترجیح می دم، با خرید جهیزیه دخترم به کشور هم خدمت کنم. ترجیح می دم به جای خوشحال کردن کارگرهای خارجی، پسرهای مملکت خودم رو سر کار بفرستم و زندگی هاشون رو رونق بدم.
رهبری می فرمایند:
مصرفکنندهی باانصاف، مصرفکنندهی باوجدان هم میتواند همینجور به تولید کشور کمک کند؛ دنبال مارک نروند. مصلحت کشور، مصرف تولید داخلی است، کمک به کارگر ایرانی است1.
منبع:
1.بیانات در دیدار برخی کارگران سراسر کشور: 9/2/1394
🙇♀️شکر نعمت🙇
چند روزی بود که از عقدش می گذشت. سر مساله بی اهمیتی از هم دلخور شدند؛ خیلی عصبی و ناراحت بود. خواهر بزرگترش در اتاق رو باز کرد. ناگهان به این فکر کرد، اگر من هم مثل خواهرم تا این سن مجرد مونده بودم، الان چه حالی داشتم. یک لحظه به سختی هایی که خواهرش می کشید و به ضربه های روحی که خورده بود فکر کرد.
همه چیز مثل فیلم از جلوی چشمانش عبور کرد. بی اختیار گفت: خدایا شکرت، هرچی که دارم از تو دارم1.
یادش اومد که استاد سر کلاس گفت: شکر با خوب رفتار کردن نسبت به اون نعمت حاصل میشه2.
گوشی رو برداشت و به همسرش زنگ زد برای آشتی.
منبع:
1.بحارالانوار ، ج49، ص 269: ما بنا من نعمة فمِن الله
2. سخنان رهبری در خطبه عقد 29/3/1381
🏨تجمل یا سادگی؟🏡
همه منتظر بودند تا بینند، عقد دختر ثروتمندترین و مومن ترین فرد فامیل چطور برگزار می شود.
دختر به پدر گفته بود، دوست ندارم با ازدواج من کسی از بی پولی آه بکشد. تصمیم گرفتند حیاط خانه را مخصوص آقایان و داخل منزل را برای خانم ها آماده کنند. سعی کردند هم مراسم باشکوه باشد و هم باعث چشم و هم چشمی نشود.
"آن کسانی که با تجملات مخالفت میکنند، معنایش این نیست که از لذتها و خوشیهایش بیاطلاعند؛ نه. با تجملات زیادی، جامعه زیان میکند. البته در حد معقول و متداول ایرادی ندارد؛ اما وقتی که همینطور مرتب پای رقابت و مسابقه به میان آمد، این برای جامعه مضر است1."
منبع:
1.سخنان رهبری در خطبه عقد 20/4/1370