ترنم معرفت

گام به گام تا رسیدن به معبود

ترنم معرفت

گام به گام تا رسیدن به معبود

ترنم معرفت

بسم الله الرحمن الرحیم
به گفته ی احادیث در آخر الزمان نگه داشتن دین سختتر از نگه داشتن آهن مذاب در دست است. هدف از ایجاد این وبلاگ تقویت باورهای دینی و اعتقادی و پاسخ به سوالات اعتقادی ، احکام و هرگونه سوالات دینی است. باشد که مورد رضایت حضرت ولی الله الاعظم روحی لتراب مقدمه فداه قرار گیرد و به اندازه ی ساعتی باعث تعجیل در امر فرجشان شود.
آمین.

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مرگ» ثبت شده است

۱۰
تیر

بسم الله الرحمن الرحیم

غمگین به نظر می رسید. مدتی بود کم حرف شده بود. کمی باهاش صحبت کردم. می گفت: این همه تاکید شده به یاد مرگ. منم مدتی شروع کردم به فکر کردن درباره مرگ؛ اما نتیجه این که افسرده و دلزده شدم. همش فکر می کنم قراره بمیرم و از زندگی زده شدم. 

گفتم: اولا که نه افراط درسته نه تفریط. ثانیا اگه به مرگ درست نگاه کنیم این اتفاق ها نمی افته. 

اگه زندگی دنیا رو یک فرصت بدونیم که باید ازش حداکثر استفاده رو بکنیم، دیگه با یاد مرگ ، از زندگی زده نمیشیم که هیچ اتفاقا بیشتر هم قدرش رو می دونیم. اتفاقا اینطوری بیشتر می تونیم اولویت سنجی کنیم و ببینیم کدوم کارها برامون در اولویت هستن؟ بعضی کارها واقعا نیازی نیست حتما انجام بشن و بعضی کارها رو حتما باید انجام بدیم. 

لازم نیست هر لحظه منتظر مرگ بشینیم و افسرده بشینیم، اما با یا مرگ، یاد می گیریم که خودمون رو برای مرگ آماده کنیم و نسبت به این واقعه حتمی بی خیال نباشیم. 

اگه حق الناس رو رعایت کنیم و مواظب حق الله باشیم، خیلی راحت خودمون رو آماده مرگ کردیم و از مواجهه باهاش نگران نمی شیم. 

امام على علیه السلام می فرمایند: چونان کسى مباش که بدون عمل ، به آخرت امید بسته است··· از مرگ مى ترسد، اما پیش از رفتن کارى نمى کند1.


منبع:

1. نهج البلاغة : الحکمة 150 : لا تَکُن مِمّن یَرجو الآخِرَةَ بغَیرِ العَمَلِ ··· یَخشَى المَوتَ ، و لا یُبادِرُ الفَوتَ .


۲۳
دی

بسم الله الرحمن الرحیم

مدتی پیش برنامه ویتامین ث در شبکه سه مهمانی با تجربه ای عجیب داشت. تجربه ی مردن و زنده شدن... شخصی که بر اثر تصادف به کما رفته و در عالم برزخ ملائکه ای رو می بیند، که بخاطر اینکه گاهی به حرف پدر و مادرش توجه نمی کرد، او را مورد عتاب قرار می دهند و درباره تمامی گناهانی که در زندگی انجام داده او را مواخذه می کنند...

همه ی ما مطمئن هستیم، که روزی می میریم؛ اما این در رفتار و کردار ما مشهود نیست. انگار باور نداریم...

اما چرا بین همه ی گناهان اون شخص، اولین سوالی که پرسیده شد درباره پدر و مادر بود؟

خداوند در جای جای قرآن بعد از پرستش خودش به احترام پدر و مادر امر کرده، پس مطمئنا این، امر بسیار پر اهمیتی است، که بلافاصله پس از پرستش خدا به آن امر شده1. متاسفانه خیلی از ما انسان ها فراموش می کنیم دورانی رو که کوچک بودیم و از انجام هرکاری عاجز بودیم و این زحمات پدر و مادر بود که ما را به این مرحله از زندگی رسانده.

امام رضا علیه السلام فرمود:

خداوند متعال فرمان داده سه چیز همراه سه چیز دیگر انجام گیرد:

1 - به نماز همراه زکات فرمان داده است، پس کسی که نماز بخواند و زکات نپردازد نمازش نیز پذیرفته نمی شود.

2 - به سپاسگزاری از خودش و پدر و مادر فرمان داده است، پس کسی که از پدر و مادرش سپاسگزاری نکند، خدا را شکر نکرده است.

3 - به تقوای الهی فرمان داده و به صله رحم، پس کسی که صله رحم انجام ندهد تقوای الهی را هم بجا نیاورده است2.

خیلی وقت ها ما احادیث رو می خونیم و شاید اون لحظه هم خیلی تحت تاثیر قرار بگیریم، اما بعد از مدتی سریع فراموش می کنیم، در حالیکه این آیات و روایات رو باید بر دلمون حک کنیم. اینکه اینقدر به نیکی به پدر و مادر و حتی به نگاه محبت آمیز به اون ها تاکید شده و تنها جایی که خدا اجازه اطاعت از اونها رو نداده، کفر به خداست، نشون دهنده ی مقام عظیم اونهاست.

ان شاالله از همین امروز تلاش کنیم، تجدید نظری در روابطمون با پدر و مادرهامون داشته باشیم و کاری کنیم که تا زنده هستند از ما راضی باشن و اگه فوت شدن با صدقه و قرائت قرآن به نیتشون، قدرشناس زحماتشون باشیم.

ان شاالله که خدا کمکمون کنه تا از فرصت های مثبت زندگی بهترین استفاده رو بکنیم، تا وقتی در برزخ گرفتار شدیم، پریشان خاطر و نگران نباشیم.


http://s5.picofile.com/file/8138840150/%D9%BE%D8%AF%D8%B1_%D9%85%D8%A7%D8%AF%D8%B1.jpg

+برای دیدن فیلم مردن و زنده شدن محمد مهاجری کلیک کنید. توصیه می کنم حتما این فیلم رو ببینید.


منابع:

1.سوره اسراء، آیه 23: و قضی ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا اما یبلغن عندک الکبر احدهما، او کلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولا کریما...

2.بحار الانوار، جلد 74، ص 77: ان الله عز و جل امر بثلاثة مقرون بها ثلاثة اخری: امر بالصلاة و الزکاة، فمن صلی و لم یزک لم تقبل منه صلاته و امر بالشکر له و للوالدین، فمن لم یشکر والدیه لم یشکر الله، و امر باتقاء الله و صلة الرحم، فمن لم یصل رحمه لم یتق الله عز و جل.

۲۱
دی

بسم الله الرحمن الرحیم

هر بار خبر مرگ کسی رو می شنوم، تا مدتی دائم به مرگ و اتفاقات بعدش فکر می کنم. امروز که تصاویر تشییع جنازه حجة الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی رو می دیدم، باز هم ذهنم مشغول شد.


http://tehranpress.com/images/news/113058/thumbs/113058.jpg


آدم تا وقتی که زنده است، فرصت داره تا هر کاری که از دستش برمیاد رو برای آخرتش انجام بده، بارها و بارها آزمایش میشه، در تمام طول عمر فرصت جبران و توبه داره؛ اما همین که پرونده ی زندگی بسته میشه و ملک الموت روح رو قبض می کنه، دیگه راهی نیست. دیگه فرصت تموم میشه...
امام على علیه السلام می فرمایند: شما را سفارش مى کنم که به یاد مرگ باشید و از آن کمتر غفلت ورزید. چگونه از چیزى غافلید که او از شما غافل نیست و چگونه به کسى چشم طمع دوخته اید که به شما مهلت نمى دهد! مردگانى که مشاهده کرده اید خود واعظانى هستند که شما را از هر واعظى بى نیاز مى کنند1.

اگر از یاد مرگ غافل نشیم، دیگه نمی تونیم به راحتی حق رو ناحق کنیم، یا اشتباهاتی رو مرتکب بشیم که باعث تباه شدن اعمالمون بشه.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند:

با مرگ انسان، رشته عملش قطع می شود، مگر از سه چیز: صدقه جاری (و ماندگار) ، دانشی که مردم از آن بهره مند شوند، و فرزند نیکوکاری که برایش دعا کند2.

ان شاالله که بتونیم از حالا به فکر به جا گذاشتن صدقه جاریه برای بعد از مرگمون باشیم، تا بعد از مرگ هم امیدی به رسیدن خیرات داشته باشیم .


منابع:

1.نهج البلاغة: الخطبة188:  عنه علیه السلام : اُوصیکُم بذِکرِ المَوتِ و إقلالِ الغَفلَةِ عنهُ ، و کیفَ غَفلَتُکُم عمّا لَیس یُغفِلُکُم ، و طَمَعُکُم فیمَن لَیس یُمهِلُکُم ؟! فکفَى واعِظا بمَوتى عایَنتُموهُم

2.میزان الحکمة، ح 14278: اذا مات الانسان انقطع عمله الا من ثلاث: الا من صدقة جاریة او علم ینتفع به او ولد صالح یدعوا له.

۰۷
دی

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام دوستان

ممنونم از پیام های خصوصی و عمومی پر مهرتون. به نیت همه دوستان در حرم امیرالمومنین علیه السلام نماز خوندم. ان شاالله که  همه حاجات خیرتون برآورده بشه.

در حرم حضرت عباس علیه السلام نشسته بودم. دختر کوچکی در حال بازی کردن بود و بی توجه به هشدارهای پدر و مادر از این طرف به آن طرف می دوید. ناگهان چشمش به پسرکی همسن و سال خودش افتاد که از دور برایش دست تکان می داد و می خندید، دختر هم با ذوق به طرفش دوید اما همین که به او نزدیک شد، پسرک سیلی محکمی به گوش دختر زد. دختر شوکه شده بود و تا مادرش را دید، گریه ای بلند سر داد...

ناگهان به ذهنم رسید که این رفتار چقدر شبیه رفتاری است که دنیا با ما دارد. اول توجه ما رو به سمت خودش جلب میکنه و بعد از اینکه ما شیفته و مجذوبش شدیم، ما رو غرق و نابود می کنه.

امام صادق علیه السلام می فرمایند: رغبت و تمایل به دنیا مایه غم و اندوه و زهد و بـى میلى به دنیا سبب راحتى قلب و بدن است1.

وقتی قراره در این دنیا فقط به اندازه ای زندگی کنیم؛ که فرصت داشته باشیم، توشه ای برای زندگی جاودانه و ابدی آخرت برداریم، پس چه نیازی داریم که بارمون رو با لوازم اضافه و گاها دردسرساز پُر کنیم؟

آدم باهوش کسی هست که برای هر روزش برنامه ریزی داشته باشه،در طول روز تا می تونه از وقتش برای توشه برداشتن استفاده کنه. می تونه تمامی کارهاش رو به نیت های الهی انجام بده. حتما برای روزهاش برنامه های خوندن قرآن و دعا داشته باشه. تا می تونه خودش رو از دنیا و مظاهر فریبنده ش دور کنه و از اخلاق های پر گناه دنیایی فاصله بگیره.

امام علی علیه السلام می فرمایند:

هیچ کس با این قرآن همنشین نشد ، مگر آن که چون از نزد آن برخاست با فزونی و کاستی همراه بود؛ فزونی در هدایت، و کاستی ازکوردلی2.

ان شاالله که بتونیم زندگی دنیایی مون رو پربار و پر فضیلت کنیم.

http://ahlolbait.com/files/65/image/daya.jpg

منابع:

1. تحف العقول، ص 358: الـرَّغبَهُ فِـى الـدُّنیـا تـُورِثُ الغَمِّ وَ الحُزنِ وَ الزُّهـدِ فـِى الدُّنیا راحَهُ القَلبِ وَ البَـدَنِ

2.  نهج البلاغه خطبه 176: ما جالَسَ هذَاالقُرآنَ اَحَدٌ الّا قامَ عَنهُ بِزِیادَةٍ اَو نُقصانِ؛ زِیادَةٍ فی هُدًی اَو نُفصانِ مِن عَمًی .

۱۳
آذر

بسم الله الرحمن الرحیم

از نوجوانی، پدرم همیشه برامون کتاب می خرید. معمولا تو خونه همه در حال مطالعه بودن. برای همین به مطالعه کردن علاقمند شده بودم. اوائل فقط کتاب های داستانی می خوندم. البته پدرم همیشه به کتاب هایی که می خوندیم نظارت می کرد. در حقیقت خودش ما رو به سمت بهترین ها حرکت می داد بدون اینکه ما متوجه بشیم که حواسش هست.

یکی از کتاب هایی که همون موقع خوندم و هنوز که هنوزه خیلی قسمت هاش تو ذهنم هست، کتابی بود با موضوع اتفاقات دنیای بعد از مرگ. کتابی که بعد از خوندنش تا مدت ها و شاید تا سال ها حتی تصاویری که ذهنم ازش ساخته بود جلوی چشمم می اومد. بعضی کتاب ها واقعا در روح انسان رسوخ می کند. به نظر من این کتاب از اون دسته بود.

کتابی با نام سیاحت غرب


http://www.irannaz.com/ax1/7/1.jpg

اگر وقت مطالعه دارید و حال خوندن کتاب های سنگین مذهبی رو ندارید، پیشنهاد می کنم حتما کتاب سیاحت غرب رو مطالعه کنید. این کتاب طوری اتفاقات پس از مرگ رو برای انسان بازسازی می کنه که تا مدت ها مواظب اعمالتون خواهید بود. کاش چیزی به نام نسیان و غفلت وجود نداشت.

باهم چند سطری از کتاب رو می خوانیم:

جنازه را سرازیر گور نمودند و من در گور ایستاده تماشا می کردم. در آن حال مرا ترس و وحشت گرفته بود. بویژه هنگامی که دیدم در گور جانورهائی پیدا شدند و به جنازه حمله ور گردیدند. و آن مردی که در گور جنازه را خوابانید، معترض آن جانورها نشد، گویا آنها را نمی دید، و از گور بیرون شد.

از مردم دادرسی خواستم؛ کسی به دادم نرسید و مشغول خود بودند، گویا هنگامه میان گور را نمی دیدند. ناگهان اشخاص دیگری در گور پیدا شدند که آنها کمک نموده آن جانوران فرار نمودند. خواستم از آنها بپرسم که آنها کیانند؟ گفتند:

- ... انّ الحسنات یذهبن السیّئات...البته حسنات و نیکوکاریهای شما، سیئات و بدکاریهایتان را نابود می سازد.از خوف و وحشت گور و تنهائی نزدیک بود دلم بترکد. با حال غربت و وحشت فوق العاده و یأس از غیر خدا، در بالای سرجنازه نشستم.  کم کم دیدم قبر می لرزد و از دیوارها و سقف و لحد خاک می ریزد، و خصوصاً از پائین پای قبر که بسیار تلاطم دارد. کانه جانوری آنجا را می خواهد بشکافد و داخل قبر شود. بالأخره آنجا شکافته شد. دیدم دو نفر با رویهای موحش و هیکل مهیب، داخل قبر شدند. مثل دیوهای قوی هیکل، از دهان و دو سوراخ بینی هایشان دود و شعله آتش بیرون می رود و گرزهای آهنین که با آتش سرخ شده بود- که برقهای آتش از آنها جستن می کرد- در دست داشتند. و به صدای رعد آسا، که گویا زمین و آسمان را بلرزه آورده، از جنازه پرسش نمودند که:من ربّک؟  خدای تو کیست؟

و من از ترس و وحشت، نه دل  داشتم و نه زبان. و فکر کردم که جنازه بی روح جواب اینها را نخواهد داد و یقین است که با این گرزها خواهند زد که قبر پر از آتش شود. و با آن وحشت ما لا کلام، این آتش هم سربار خواهد شد. پس بهتر این است که من جواب بگویم. توجه نمودم بسوی حق، و چاره ساز بیچارگان، و کارساز درماندگان، و در دل متوسل شدم به علی ابن ابی طالب، چون او را بخوبی می شناسم، و دادرس درماندگان فهمیده بودم، و دوست داشتم او را و قدرت و توانائی او را در همه عوالم و منازل نافذ میدانستم. و این یکی از نعمتها و چاره سازیهای خداوند بود که در همچو موقع وحشت و خطرناکی که آدمی از هوش بیگانه می شود،

 ... و تری النّاس سکاری و ما هم بسکاری؛ و مردم را، از وحشت آن روز، بیخود و سست بنگری، در صورتیکه سست نیستند.

آن وسیله بزرگ را بیاد آدمی می آورد.

و به مجرد این خطور و الهام، قلبم قوت گرفت و زبانم باز شد. و چون سکوت من بطول انجامیده بود آن دو سائل به غیظ و شدت، دوباره سئوال نمودند که:

- خدا، و معبود تو کیست؟

به صورت و هیبتی که صد درجه از اولی سخت تر و شدیدتر بود. و از شدت غیظ صورتشان سیاه و از چشمهاشان برق آتش شعله می زند و گرزها بالا رفت و مهیّای زدن شدند. مثل اول نترسیدم و به صدای ضعیف جواب گفتم که:

- معبود من خدای یگانه بی همتاست. هوالله الذی لا إله الا هوعالم الغیب والشهادة هوالرحمن الرحیم. هوالله الذی لا إله الا هو الملک القدوس السلام المؤمن المهیمن العزیز الجبار المتکبر سبحان الله عما یشرکون.این آیه شریفه را، که در دنیا در تعقیب نماز صبح مداومت داشتم، محض اظهار فضل برای آنها خواندم که خیال نکنند بنی آدم فضلی و کمالی ندارند و چنانکه روز اول بر خلقت بنی آدم اعتراض نمودند که " غیر از فساد و خونریزی چیزی در آنها نیست". بالجمله، پس از تلاوت آیه شریفه، در جواب آنها، دیدم غضب آنها شکست و گرفتگی صورتشان فرو نشست. حتی یکی به دیگری گفت:

- معلوم می شود که این از علمای اسلام است؛ سزاوار است که بعد از این بطور نزاکت از او سؤال شود.

ولی آن دیگری گفت:

- چون مناط رفتار ما با این شخص جواب سؤال آخری - دیگری- است و آن هنوز معلوم نیست، ما باید به مأموریت خود عمل نموده وظائف خود را انجام دهیم و این هر که باشد، عناوین و اعتبارات در نظر ما اعتباری ندارد.

پس سؤال نمودند:

- من نبیّک؟ پیغمبر تو کیست؟

در این هنگام طپش قلب من کمتر و زبانم بازتر و صدایم کلفت تر گردیده بود. جواب دادم:

نبی و رسول الله الی الناس کافه محمد بن عبدالله خاتم النبیین و سیدالمرسلین(علیه السلام).

در این هنگام غیظ و غضبشان به کلی رفت و صورتشان روشن گردید و از من هم آن ترس و وحشت نیز رفت...



لینک دانلود رایگان کتاب سیاحت غرب.

۱۲
آذر

بسم الله الرحمن الرحیم

مدتی پیش یکی از دوستانم برام اتفاقی رو تعریف رکد که واقعا تأمل برانگیز بود. می گفت بعد از فوت پدرم، موقع تقسیم ارث خواهرهام گفتن حق نداری که بیشتر از ما برای خودت سهمی برداری! در حالیکه این حق عرفی، شرعی و قانونی ایشون بود، اما بخاطر رضایت مادر و خواهرهاش به این کار رضایت داده بود و با نارضایتی اموال رو به صورت مساوی تقسیم کرده بود، در حالیکه نیاز مالی شدیدی به اون پول داشت.

حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در تشییع جنازه ای حضور داشتند، وقتی میت را در قبر جای دادند، حضرت فرمودند: چیزی که پایانش این است، شایسته است که انسان از آغاز به آن دلبسته نشود، و چیزی که آغازش چنین است، سزاوار است که از پایانش بیم داشت1.

دنیایی که قراه به قبری به این تنگی و تاریکی ختم بشه، آیا ارزش این دلشکستن ها و حق خوری ها و ظلم کردن ها رو داره؟ آیا بهتر نیست خیلی این دنیا رو جدی نگیریم و به خودمون اجازه انجام هر کاری رو ندیم؟ اگه قبل از انجام هر کاری به این فکر کنیم که این دنیا کوتاه تر از این حرف هاست که بخوایم به خاطرش آخرت ابدی خودمون رو خراب کنیم.

آخرتی که اولین مرحله ش، همون قبر تنگ و تاریکی هست. همون قبری که به فرموده ی امام صادق علیه السلام:

هر روز صحبت مى ‏کند و می ‏گوید : من خانه غربتم ، من خانه تنهایى ام ، من خانه کِرمها هستم ، من قبرم ، من باغى از باغهاى بهشت یا گودالى از گودال هاى دوزخم2 .

اگه به این فکر کنیم که اولین مرحله ی آخرت که این باشه، پس بقیه مراحلش چطور میتونه باشه، انگیزه مون کمتر میشه برای انجام گناه...

اگر روزانه حداقل یک بار به مرگ فکر کنیم، خیلی از اشتباهات رو مرتکب نمی شیم.

حتما در برنامه هامون هفته ای یکبار زیارت اهل قبور رو جا بدیم.

برای مطالعه بیشتر در این مورد کتاب منازل الآخرة شیخ عباس قمی توصیه می شود.


http://rozup.ir/up/stekhdam/parcham/n/namaz%20vahshat.jpg

منابع:

1.بحارالانوار، ج 70، ص103

2.الکافی : 3 / 242 / 2 منتخب میزان الحکمة :456: إنّ لِلقَبرِ کلاما فی کُلِّ یَوم ، یقولُ : أنا بَیتُ الغُربهِ ، أنا بَیتُ الوَحشَةِ ، أنا بَیتُ الدُّودِ ، أنا القَبرُ ، أنا رَوضَةٌ مِن رِیاضِ الجَنّةِ أو حُفرَةٌ مِن حُفَرِ النارِ

۰۸
آبان

بسم الله الرحمن الرحیم

چند روزی هست که ذهنم درگیر این شده که چه کارهایی میتونم انجام بدم تا برام باقی بمونه و بعد از مرگم هم عمل خیری باشه که به من برسه.

گاهی با یاد دادن قرآن خوندن یا یک ذکر به یکی از دور و بری هامون میتونیم هم کلی ثواب الان جمع کنیم و هم تا هر وقت که بعد از ما اون فرد قرآن خوند ما هنوز هم ثواب ببریم. یا اینکه میتونیم توی مساجد چیزهایی که لازم دارند رو وقف کنیم مثلا قرآن و مفاتیح یا مهر تربت (مثلا من خودم هربار میرم مسجد دنبال مهر تربت میگردم) یا حتی چادر نماز... یا هر چیزی که فکر کنیم مردم به اون نیاز دارن و الان موجود نیست و در صورت وجودش گره ای از کار مردم باز میشه و ما رو دعا خواهند کرد.


http://hw11.asset.lenzor.com/lp/5155860-7163-l.jpg

اما به نظر من مهمترین کاری که میشه انجام داد تربیت صحیح فرزند هست چون قراره اون ها هم نسل بعدی رو تربیت کنند. وقتی با بچه هامون هستیم به این فکر کنیم که اگه ما خوب بچه هامون رو تربیت کنیم بعد از مرگ ما بهترین باقیات الصالحات برامون هستن. یکی از دوستان میگفتن یه جوری بچه تربیت کنید که وقتی بعد از مرگتون بچه تون رو دیدن براتون فاتحه بفرستن نه اینکه بهتون بد و بیراه بگن!!

به نظر من بهترین روش برای تربیت فرزند اینه که حرف و عمل خودتون یکی باشه. بچه ها از عمل ما بزرگ ترها یاد میگیرن نه از حرف هامون چون قهرمان کودکان والدینشون هستن، پس سعی کنیم بهترین باشیم تا اونها هم بتونن بهترین بشن.


۰۷
آبان
بسم الله الرحمن الرحیم
چند روزی هست که یکی از اقوام فوت کردند. امروز که برای مراسمشون سر خاکشون رفتم، با دیدن قبرهای خالی به خودم لرزیدم. قبرهایی تنگ و کوچک که منتظر مسافران خود هستند.
 

http://bashiran.ir/wp-content/uploads/2014/08/bahjat3245.jpg
واقعا چقدر خودمون رو برای مرگ آماده کردیم؟ چقدر به مرگ فکر می کنیم؟ موقع انجام کارهای درست و نادرست چقدر به فکر مرگ و برزخمون هستیم؟
امام علی علیه السلام می فرمایند:
رساترین پندها، عبرت گرفتن از آرامگاه هاى مردگان است1.
اگر خودمون رو مقید کنیم هفته ای یک بار به زیارت قبور بریم خیلی اثرات خوبی بر روی نفسمون داره. هم اموات رو یاد می کنیم و براشون توشه ای می فرستیم و هم برای نفس ما خیلی موثر است. امام صادق علیه السلام می فرمایند:

یاد مرگ، خواهش هاى نفس را مى میراند و رویشگاه هاى غفلت را ریشه کن مى کند و دل را با وعده هاى خدا نیرو مى بخشد و طبع را نازک مى سازد و پرچم هاى هوس را درهم مى شکند و آتش حرص را خاموش مى سازد و دنیا را در نظر کوچک مى کند2.
 از حالا چه توشه هایی برای خودمون فرستادیم؟ خانه ی قبرمون روشنه یا ظلمانی؟ چطور می تونیم برزخمون رو خوب بسازیم؟ چون می دونیم اگه این دنیا کاری برای خودمون نکنیم دیگه بعد ز مرگ کاری از دستمون برنمیاد.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم می فرمایند:
با مرگ انسان، رشته عملش قطع مى شود، مگر از سه چیز: صدقه جارى (وماندگار)، دانشى که مردم از آن بهره‌مند شوند، و فرزند نیکوکارى که برایش دعا کند3.
چه خوب میشه از حالا به فکر دنیای بعد از مرگمون باشیم و دل به این دنیای فانی نبندیم. میتونیم به صدقات جاریه ای که میتونه بعد از مرگ هم برامون توشه بفرسته فکر کنیم و با وقف و کارهای حسنه خانه ی برزخی خودمون رو آباد کنیم.


منابع:
1.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ج2 ، ص423: أبلَغُ العِظاتِ الاعتِبارُ بِمَصارِعِ الأمواتِ
2.
بحار الأنوار(ط-بیروت) ج6، ص133، ح32 - {شبیه این حدیث در مصباح الشریعه ص171 }: ذِکرُ المَوتِ یُمیتُ الشَّهَواتِ فی النَّفسِ ، و یَقلَعُ مَنابِتَ الغَفلَة ِ، و یُقَوّی القلبَ بمَواعِدِ اللّه ، و یُرِقُّ الطَّبعَ ، و یَکسِرُ أعلامَ الهَوى و یُطفِئُ نارَ الحِرصِ ، و یُحَقِّرُ الدُّنیا
3.میزان الحکمة، ح 14287: إذا ماتَ الإنسانُ انقَطَعَ عَمَلُهُ إلاّ مِن ثَلاثٍ : إلاّ مِن صَدَقَةٍ جاریَةٍ أو عِلمٍ یُنتَفَعُ بِهِ أو وَلَدٍ صالِحٍ یَدعُو لَهُ


۳۱
مرداد

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از اسامی قیامت یوم الحسرة است که زیاد در روایات و سخنرانی ها شنیده ایم، اما دقیقا نمیدانیم که از چه چیزهایی بیشتر حسرت می خوریم. شاید اگر بدانیم که در آن روز از چه چیزهایی حسرت میخوریم در آن موارد بیشتر دقت کنیم.

یکی از جاهایی که انسان ها خیلی حسرت می خورند در این روایت زیبا آمده است:

پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند:

هیچ شبی نیست مگر آنکه فرشته مرگ ، جناب عزرائیل علیه السلام به اهل قبر ندا می دهد و از آن ها می پرسد که شما بعد از دیدن مرگ و سختی هایش به چه کسی غبطه می خورید؟ آن ها می گویند: به مومنان در مساجد غبطه می خوریم! زیرا آن ها نماز می خوانند و ما نمی خوانیم1.

البته مساجد در این دوره اهمیت بسیار زیادی دارد و دشمن ما هم همین را فهمیده که تمام تلاش خود را در راستای دور کردن جوانان از مساجد، انجام می دهد. مساجد در صدر اسلام محل اجتماع مسلمین بود ، از کلاس های درس گرفته تا محل قضاوت بین مسلمین تا محل تجمع سپاهیان و سامان دهی نیروها..

اگر امروز هم ما هنوز در مساجد به کارهای مهم بپردازیم، مطمئنا از برکات فراوان آن بهره خواهیم برد.

چقدر خوب است که بچه ها را از کودکی با مسجد آشنا کنیم تا در بزرگسالی هم از مسجد فراری نباشند. که اگر اینطور باشد هم برکت در کارهای آن ها خواهد بود و هم در یوم الحسرة، نارحت و نگران نخواهند بود.

امام خمینی می فرمودند:

ای ملت! مسجدهای خودتان را حفظ کنید. ای روشنفکران! مسجدها را حفظ کنید. روشن فکر غربی نباشید. روشن فکر وارداتی نباشید... مساجد را حفظ کنید تا این نهضت به ثمر برسد؛ تا مملکت شما نجات پیدا کند. خداوند ان شاالله این مساجد را برای ما حفظ کند2



منابع:

1. ارشاد القلوب الی الصواب، ج 1، ص 53: ما مِن یَومٍ إلاّ و مَلَکٌ یُنادی فِی‌المَقابِر: مَن تَغبِطونَ؟ فَیقولونَ: «أهلَ المَساجِدِ؛ یُصَلّونَ و لا نَقدِرُ و یصومُونَ و لا نَقدِرُ و...

2.صحیفه امام، ج 8، ص 60

۱۶
فروردين

بسم الله الرحمن الرحیم

در روایات بسیاری به یاد مرگ سفارش شده.

رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : أفضَلُ الزُّهدِ فی الدّنیا ذِکرُ المَوتِ ، و أفضَلُ العِبادَةِ ذِکرُ المَوتِ ، و أفضَلُ التَّفکُّرِ ذِکرُ المَوتِ ، فمَن أثقَلَهُ ذِکرُ المَوتِ وَجَدَ قَبرَهُ رَوضَةً مِن رِیاضِ الجَنّةِ .

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : برترین بى رغبتى به دنیا، یاد مرگ است. برترین عبادت، یاد مرگ است و برترین اندیشیدن، یاد مرگ است. پس، هر که یاد مرگ وجودش را پر کند، گور خود را باغى از باغ هاى بهشت بیابد .

اگر روزانه چندین بار به یاد مرگ بیفتیم کمتر دل میشکنیم ، کمتر به دنیا وابسته می شویم ، بیشتر به فکر کسب رزق اخروی می افتیم و کلا بهتر می شویم. دیدید کسایی که دکتر بهشون میگه مدت کوتاهی بیشتر زنده نیستید ، کلا با قبلشون متفاوت میشن سعی میکنن همه ی کارهای اشتباهشون رو جبران کنند ، سعی می کنند از خودشون تو ذهن بقیه خاطره ی خوب بگذارن ، خیلی از مسائل دنیا براشون بی مزه و بی اهمیت میشه ، بیشتر به فکر قبر و قیامت می افتن... کاش دائم یادمون بیفته که مردنی هم هست...


«مردی از ابوذر غفاری سبب ترس از مرگ را پرسید. ابوذر پاسخ داد، به خاطر اینکه تمام همت شما صرف آباد کردن دنیای محدود و فانی می شود و برای آباد کردن جهان بعد از مرگ، فرصتی برای شما باقی نمی ماند. پس حال که می خواهید به هنگام مرگ از محلی آباد به مکانی ویران که به دست خود ویرانی آن را فراهم کرده اید، بروید، می ترسید؛ چون رفتن از محل آباد به جای خرابی که راه بازگشتی ندارد، ترس و وحشت دارید».


ملا محسن فیض کاشانی، محجّه البیضاء، ج 8، باب «موت»، ص 120